۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

مردسالاری ، آتشی که دودش در چشم مردان رفت


در نکوهش مرد سالاری نوشتارهای زیادی منتشر شده است و در اینجا قصد نداریم از زن سالاری هم صحبتی داشته باشیم چرا که هر دو زیان بار و مخرب جامعه هستند ، صحبت از انسان سالاری است که در آن مرد و زن باید حقوق مساوی داشته باشند ، که حقوق جنسی یکی از آنهاست  .
از گذشته های دور و بر اثر عوامل مختلف مانند قدرت و فیزیک جسمانی ، خرافات ، ادیان ، و زاد و ولد  ، مردسالاری بوجود آمد و حقوق زن زیر پا گذاشته شد و تا حدی رسید که زن تبدیل به (برده ای خانگی) شد . تا آنجا که توانستند زن را محدود کردند ، او را شیطان نامیدند ، پستش خواندند ، سمبل ضعف و ترحمش دانستند ، حجاب بر سرش کردند ، سنگسارش کردند ، سوزاندندش ، فاحشه اش خواندند ، مثل های زشت برایش ساختند ، باکره نبودنش را ننگ دانستند ، داستان آفرینش ساختند و او را موجودی دانستند که برای مرد آفریده شده است و هر چه بدی را به او نسبت دادند !! ..... که چه ؟ که  بهانه ای برای  بدی ها داشته باشند و مرد زمام قدرت را در دست بگیرد و بر او حکومت کند .
در زمانه اکنون که دانش پیشرفت کرده است و وسایل ارتباط جمعی چون اینترنت ، کامپیوتر و ماهواره ها  ، باعث شده اند تا آگاهی ها گسترش پیدا کند و زنان تا حدی با حقوق خود آشنا شوند . حال می بینیم که زنان پا به پای مردان تحصیل می کنند و به درجات عالی  می رسند ، زنان کار می کنند و خرجی می دهند ، زنان ماشین و خانه دارند و با جهان ارتباط برقرار می کنند ، زنان در اولویت مشاغل قرار دارند و درد سر ساز نیستند و محیط کار را با صفا می سازند ، حال عرصه بر مردان تنگ شده است ، چرا که از چند جهت دچار پارادوکس و تضاد شده اند و میتوان گفت در آتشی گرفتار شده اند که هیزم آنرا خود جمع آوری کردند (خواسته یا ناخواسته) . مردان از طرفی پیشرفت جهانی را می بینند و می خواهند با آن خود را سازگار کنند و از طرفی هم قوانین ضد زن در جامعه حاکم است ، می خواهند با دختری یا زنی دوستی داشته باشند اما این دوستی بدون سکس برای آنها معنایی ندارد ، حال چکار باید بکنند ؟
آیا باید باکره نبودن را به عنوان یک حق برای زنان بپذیرند ( که شامل خواهر خود آنها هم می شود ) و یا نه نپذیرند ؟ مردی می خواهد ازدواج کند ، می بیند که زن از او مهریه و خرجی و خانه می خواهد در حالی که زنان خود شاغل هستند و درآمد دارند ، حال نمی تواند اعتراض کند ، چون قانون تساوی زن و مرد بر جامعه حاکم نیست  ، در ضمن زن می تواند در هنگام عقد درخواست کند که حق طلاق داشته باشد که این دیگر کفر مرد ها را در می آورد .
مردان می خواهند که زنانشان در جامعه کار کنند و کمک خرجی آنها باشند ، از یک طرف باید اجازه دهند که زن آزادانه به جستجوی کار برود و با افراد مختلف ارتباط کاری داشته باشد و از طرفی هم می خواهند تعصب به خرج دهند که این دو با هم ناسازگار هستند . بیشتر مردان در حال حاضر یا بیکار هستند و یا بسختی درآمدی بدست می آورند و حتی توانایی ازدواج هم ندارند ، حال می خواهند خوش گذرانی کنند و یا سکس داشته باشند ، می بینید که نمی توانند چرا که قوانین ضد زن بر جامعه حاکم است و باکرگی یکی از همان مشگلات بزرگ است .
مردان متاهل از امنیت خانواده خود رنج می کشند ، چرا که جوانان بیکار و مجرد ، پی در پی مزاحم خانم آنها می شوند و هزاران توهین و متلک به آنها می گویند ، چرا ؟ واقعا چرا ؟ پاسخ مشخص است مانند خورشید در روز ، در کشور آزادی نیست ، زنان آزاد نیستند و حقوقشان پایمال شده است ، بیشتر مردان مجرد تبدیل به بیماران جنسی شده اند که هر زنی را که می بینند ، می خواهند با او سکس داشته باشند ، اگر آزادی باشد ، هر دختر و پسر نیاز های جنسی همدیگر را برطرف می کنند و با شادی وطن خویش می کنند آباد ، در دانشگاه ها و کلاس درس به جای فکر کردن درباره سکس ، به دانش و پیشرفت فکر می کنند ، به همدیگر توهین نمی کنند و علاف و متلک گو نمی شوند ، آری مردسالاری آتشی بود که دودش به چشم مردان رفت .
(باکرگی ممنوع)

۲ نظر: